معمای قتل مرموز مرد کریستالی
تاريخ :
يازدهم بهمن 1401 ساعت 11:35
|
|
کد : 273521
|
خراسان: مردی که به اتهام قتل مرد کریستالی پای میز محاکمه نشسته بود در آخرین دفاعیات خود مدعی شد که برای نجات مرد معتاد از مرگ، نه تنها به وی تنفس مصنوعی داده، بلکه دوستش نیز رگهای او را با تیغ زده است تا نفس بکشد!
صبح دهم اسفند سال ۹۷ بود که زنی برای ریختن مقداری پسماندهای بنایی از منزل بیرون آمد و به زحمت کیسه حاوی خاک، گچ و سیمان را تا کنار محفظه نخاله های سیمانی حاشیه خیابان کشاند، اما وقتی قصد داشت نخاله ها را درون محفظه فلزی (باکس) بریزد ناگهان با کیسه سفید رنگ بزرگی روبه رو شد که بخش زیادی از فضای محفظه فلزی نخاله ها را اشغال کرده بود.
او ابتدا تصور کرد برخی از همسایگان زباله های شهری را درون محفظه فلزی ریخته اند، اما در یک لحظه نمایی از پیکر انسانی را درون کیسه دید و هراسان و وحشت زده ماجرا را به اهالی محل اطلاع داد. طولی نکشید که با حضور پلیس و قاضی ویژه قتل عمد در بولوار یاران، بررسی ها در این باره آغاز و مشخص شد که درون کیسه جسد مردی حدود ۵۰ ساله قرار دارد که دست و پاهایش با طناب بسته شده بود. اگر چه هیچ گونه مدارک شناسایی کنار جسد پیدا نشد، اما اهالی محل او را شناختند و اظهار کردند که مرد مذکور (مقتول) به خرید و فروش ضایعات اشتغال داشت و او را چند بار در همین محل (بولوار یاران) دیده اند. ادامه بررسی های قاضی کاظم میرزایی (قاضی ویژه پرونده های جنایی در زمان وقوع حادثه) بیانگر آن بود که مرد ۵۰ ساله دارای سابقه کیفری است و احتمالا فرد یا افرادی پیکر او را سپیده دم به داخل محفظه فلزی نخاله های ساختمانی انداخته و متواری شده اند!
مدتی بعد و با رصدهای میدانی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی، پاتوق مرد معتادی به نام «علی- ت» در همان نزدیکی شناسایی شد که مرد ۵۰ ساله نیز به منزل وی رفت و آمد داشت. از سوی دیگر بازبینی دوربین های ترافیکی عامل انتقال و رها کردن جسد در محفظه نخاله های ساختمانی را لو داد و مشخص شد که «علی – ت» جسد «عبدا...- س» را که درون کیسه سفید رنگ قرار داشت با یک دستگاه گاری حمل ضایعات به بولوار یاران انتقال داده و درآن جا رها کرده است. با به دست آمدن این اسناد مهم، بی درنگ متهم مذکور دستگیر شد و به مقر انتظامی انتقال یافت ،اما او با تایید این که عبدا... (مقتول) را می شناسد ارتکاب جنایت را انکار کرد و مدعی شد که عبدا... بر اثر مصرف زیاد مواد مخدر (کریستال) جان باخته است.
او در اعترافات خود گفت: من او را نکشتم. آن روز چند نفر دیگر هم در منزل من حضور داشتند. عبدا... قبلا هم چند بار به خانه من آمده بود ولی هیچ وقت آن جا نمی خوابید. آن روز هم هنگام غروب بود که دوباره برای مصرف مواد مخدر به خانه ام آمد و من هم مدتی بعد از مصرف کریستال به دنبال جمع آوری ضایعات رفتم ولی بعد بچه ها گفتند که حال عبدا... خراب شده و به او تنفس مصنوعی دادیم که بعد از آن هم یکی دو تا از بچه ها او را بیرون بردند.در همین حال خواهر مقتول نیز به عنوان یکی از اولیای دم به قاضی پرونده گفت: برادرم مجرد بود و گاهی به منزل من یا منزل خواهر دیگرم می آمد چون پدر و مادرم از دنیا رفته اند و او کسی را نداشت، او یک روز قبل از زندان آزاد شده بود و من چون در منزل نبودم به جای دیگری رفته بود. ابتدا فکر می کردم نزد دوستانش رفته است، اما روز بعد از طریق کلانتری متوجه شدیم جسدش پیدا شده است.
به همین دلیل هم از «علی – ت» که منزلش پاتوق معتادان است شکایت داریم و تقاضای قصاص نفس می کنیم!
پس از تکمیل تحقیقات در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد، کیفرخواست این پرونده جنایی صادر شد و متهم که فرد دیگری را به عنوان مباشر در جرم معرفی نکرده بود، در شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی پای میز محاکمه نشست. این بار او در برابر قضات باتجربه ای قرار گرفت که راهگشای پرونده های پیچیده تر از این جنایت نیز بوده اند.
«علی- ت» که تلاش می کرد پای یک کارتن خواب دیگر را به این پرونده جنایی بکشاند به قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی گفت: عبدا... از زندان آزاد شده بود که به منزل ما آمد تا مواد مصرف کند به او گفتم چون دراین مدت بدنت از سم مواد مخدر پاک شده است زیاد مصرف نکن! اما قبول نکرد. وقتی من برای خرید سیگار از خانه خارج شدم ناگهان خواهرم مرا صدا زد و گفت: حالش خراب شد! من هم به او تنفس مصنوعی دادم ولی به اورژانس زنگ نزدم چون می ترسیدم.
قاضی : عبدا... در چه ساعتی وارد منزل شما شد؟ حدود غروب بود ولی بعد از یک ساعت حال او خراب شد و هرچه تنفس مصنوعی دادم باز هم نفس نکشید!
تصاویر دوربین های ترافیکی نشان از آن دارد که شما ساعت ۴ بامداد جسد را به بیرون انتقال داده اید! درست است؟ بله! قبل از آن جسد را در خانه گذاشته بودم تا در فرصت مناسب بیرون ببریم.
با چه کسی جسد را بیرون بردید؟ خودم و احمد (یکی از معتادان کارتن خواب) جسد را درون کیسه و پلاستیک گذاشتیم و با گاری حمل ضایعات به بیرون بردیم!
درباره آثار ضرب و جرح روی پیکر مقتول چه توضیحی دارید؟ او با چه فرد یا افرادی درگیر بود؟ دوستم با تیغ بدن او را می زد تا خون بیاید که بتواند نفس بکشد!
در زمان فوت چه کسانی در محل بودند؟ خانواده خودم، پدر و مادر و خواهرم که در طبقه بالا مستاجر هستند. برادرم و دوستم احمد بود.
چگونه به او تنفس مصنوعی دادید؟ روی سینه اش و دهان به دهان هم نفس دادم، اما دیدم باز هم نفس نمی کشد!
چه کسی دست و پاهای او را با طناب بست؟ من خودم به تنهایی دست و پاهایش را با طناب و کمرش را هم به پاهایش بستم و داخل کیسه کردم و دوستم فقط زمانی که پیکر او را داخل گاری ضایعات گذاشتم به من کمک کرد و گاری را هل داد تا دو کوچه بالاتر درون باکس نخاله رها کردم.
چقدر تنفس مصنوعی دادید؟ نیم ساعت .
اختلافی با هم داشتید؟ نه! هیچی!
پس چرا این گونه دست و پاهایش را بستید و درون نخاله ها رها کردید؟ هول شده بودم!
مگر چکار کرده بودی؟ هیچی فقط ترسیدم!
احمد (دوست متهم) هم نفس مصنوعی داد؟ نه!
این فردی که «احمد» نام دارد الان کجاست؟ نمی دانم او کارتن خواب است و خبری ندارم!
شما برای خرید سیگار بیرون رفته بودی وقتی بازگشتی چه دیدی؟ وقتی از مغازه بازگشتم خواهرم مرا صدا زد و گفت: دوستت در حیاط منزل افتاده است من دیدم چهره او کبود شده به همین دلیل رگش را زدم و عملیات احیا را انجام دادم.
با توجه به اظهارات و اعترافات متهم در جلسات محاکمه، قضات شعبه ششم دادگاه کیفری یک خراسان رضوی با استدلال های منطقی و قانونی بسیاری از دفاعیات وی و وکیل مدافع او را منطبق با واقعیت ندانستند چرا که طبق نظر پزشکی قانونی مرد 50 ساله بر اثر خفگی جان باخته است و کبودی صورت که متهم ابراز می دارد نیز از مرگ بر اثر خفگی حکایت دارد و حتی اگر عملیات احیا هم انجام شده، از جمله اقداماتی است که می تواند به دلیل پشیمانی صورت گرفته باشد.از سوی دیگر متهم مدعی است که به افرادی مواد هم می فروخته است و در این خصوص نیز عبدا... (مقتول) پول مواد را نداده بود و بین آن ها درگیری رخ داده و متهم با فشردن گلوی وی قصد داشته او را بترساند و از طرف دیگر هم اقدامات متهم ، رفتاری نوعا کشنده بوده است.
پس از پایان جلسات محاکمه، قضات دادگاه وارد شور شدند و به زودی رای خود را درباره معمای این پرونده جنایی صادر خواهند کرد .
|