پدر کودک گفت: پسرم را برای خرید سرکه از خانه بیرون فرستادم وقتی برگشت آشفته و پریشان بود. خیلی اعصابش به هم ریخته بود و اصلاً نمی‌توانست حرف بزند. یک ساعت بعد برادرش به خانه آمد و گفت پسرم بردیا مورد تجاوز قرار گرفته است. وقتی از بردیا پرسیدم او تایید کرد و من هم برای شکایت به کلانتری آمدم. عاملان تعرض مرد بقال و شاگردش بودند.

پسربچه بعد از چند روز وقتی توانست صحبت کند، در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود گفت: من وارد مغازه شدم که سرکه بخرم. مرد بقال به من گفت اگر به پشت دخل بروم به من ۵۰ هزار تومان می‌دهد. من نرفتم، اما مرد مغازه‌دار به زور دستم را کشید و پشت دخل برد. من مقاومت و داد و فریاد کردم. سعی می‌کردم از دستش فرار کنم اما شاگردش در را بست و مراقب بود من فرار نکنم. بعد مرد مغازه‌دار به من تجاوز کرد و کتکم زد. او می‌خواست مرا خفه کند که موفق نشد. بعد به من گفت اگر این موضوع را به کسی بگویم من را می‌کشد.

این پسربچه گفت: وقتی از مغازه بیرون آمدم خیلی ترسیده بودم و احساس تنهایی می‌کردم یکی از دوستانم من را دید و پرسید چه شده است. او برایم آب آورد و من هم برایش تعریف کردم چه شده است و تاکید کردم به کسی چیزی نگوید، اما او به برادرم گفته بود و برادرم هم به خانه آمد و به پدرم گفت.

در جلسه رسیدگی پدر پسربچه گفت: مرد بقال نه تنها به پسرم تجاوز کرده است بلکه وقتی من به این موضوع معترض شدم و شکایت کردم، او با قمه به من حمله و مرا مجروح کرد. او به پسر بزرگم هم حمله کرد که همسرم مانعش شد. پرونده جراحتی که به من وارد کرده در دادسرا در حال رسیدگی است. من درخواست مجازات برای هر دو متهم را دارم.